جدول جو
جدول جو

معنی تک کردن - جستجوی لغت در جدول جو

تک کردن
تفرّدٌ
تصویری از تک کردن
تصویر تک کردن
دیکشنری فارسی به عربی
تک کردن
Single
تصویری از تک کردن
تصویر تک کردن
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تک کردن
rendre seul
تصویری از تک کردن
تصویر تک کردن
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تک کردن
一つにする
تصویری از تک کردن
تصویر تک کردن
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تک کردن
einzelnd machen
تصویری از تک کردن
تصویر تک کردن
دیکشنری فارسی به آلمانی
تک کردن
робити єдиним
تصویری از تک کردن
تصویر تک کردن
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تک کردن
uczynić jednym
تصویری از تک کردن
تصویر تک کردن
دیکشنری فارسی به لهستانی
تک کردن
单一
تصویری از تک کردن
تصویر تک کردن
دیکشنری فارسی به چینی
تک کردن
tornar único
تصویری از تک کردن
تصویر تک کردن
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تک کردن
rendere unico
تصویری از تک کردن
تصویر تک کردن
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تک کردن
hacer uno
تصویری از تک کردن
تصویر تک کردن
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تک کردن
een maken
تصویری از تک کردن
تصویر تک کردن
دیکشنری فارسی به هلندی
تک کردن
하나로 만들다
تصویری از تک کردن
تصویر تک کردن
دیکشنری فارسی به کره ای
تک کردن
ทำให้เป็นหนึ่งเดียว
تصویری از تک کردن
تصویر تک کردن
دیکشنری فارسی به تایلندی
تک کردن
menjadikan satu
تصویری از تک کردن
تصویر تک کردن
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تک کردن
एक करना
تصویری از تک کردن
تصویر تک کردن
دیکشنری فارسی به هندی
تک کردن
להפוך לאחד
تصویری از تک کردن
تصویر تک کردن
دیکشنری فارسی به عبری
تک کردن
واحد کرنا
تصویری از تک کردن
تصویر تک کردن
دیکشنری فارسی به اردو
تک کردن
একক করা
تصویری از تک کردن
تصویر تک کردن
دیکشنری فارسی به بنگالی
تک کردن
kufanya moja
تصویری از تک کردن
تصویر تک کردن
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تک کردن
одиночный
تصویری از تک کردن
تصویر تک کردن
دیکشنری فارسی به روسی
تک کردن
tek yapmak
تصویری از تک کردن
تصویر تک کردن
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(خُدَ / دِ فُ تَ)
شتک کردن به کسی، در تداول خانگی ترشح کردن آب و مخصوصاً آب متنجس. در تداول زنان ترشح آب به کسی، خاصه آبی ناپاک. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(فِ / فَ تَ / تِ شُدَ)
پرده برانداختن. مهتوک کردن
لغت نامه دهخدا
تصویری از شک کردن
تصویر شک کردن
تردید، ارتیاب، به شک افتادن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تب کردن
تصویر تب کردن
تب گرفتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تا کردن
تصویر تا کردن
عمل کردنرفتار کردن: (با هر کسی یک طور باید تا کرد) یا خوب تا کردن، خوب رفتار کردن با کسی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تنک کردن
تصویر تنک کردن
نازک ساختن، کم حجم کردن، پهن کردن گسترانیدن فرش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تل کردن
تصویر تل کردن
بر روی هم چون خرمنی گرد کردن، کوت کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ترک کردن
تصویر ترک کردن
هیلیدن وا گذاشتنرها کردن ول کردن دست کشیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تر کردن
تصویر تر کردن
خیسانیدن و سرشتن چیزی به چیزی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تخ کردن
تصویر تخ کردن
از دهان بیرون انداختن
فرهنگ لغت هوشیار
محو کردن ستردن، کندن، خراشاندن، سایاندن سودن ساییدن، تراشیدن محو کردن، کندن شکل یا نوشته بر فلز و مانند آن حکاکی کردن
فرهنگ لغت هوشیار
دور کردن کسی را بتدبیر دک کردن کسی را وی را ببهانه ای از مجلس یا محلی بیرون کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هتک کردن
تصویر هتک کردن
پرده دری کردن
فرهنگ لغت هوشیار